۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا...

ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا

هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا

بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا

۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۶:۴۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

شام عاشورا...

       

زیر نور کمی از ماه ، بدن ها پاره

    خیمه ها سوخته ،جمعی ز حرم آواره

    آنطرف تر تن هجده گل زهرا بی سر

    اینطرف مقنعه و چادر و چندین معجر

    آنطرف نعش امامی ته مقتل ، عریان

    اینطرف جسم امامیست به خیمه سوزان

    آنطرف ریخته هر سو بدن ثارالله

    اینطرف خرمن آتش به تن آل الله

    آنطرف تر همه کشته شده ها محترمند

    اینطرف جمله شهیدان خدا بی کفنند

    آنطرف خیمۀ کفار مرتب شده جمع

    اینطرف خیمه اطهار بسوزد چون شمع

    آنطرف بر سر هر نیزه سری بالا رفت

    اینطرف آهِ دل از هر جگری بالا رفت

آنطرف همهمۀ حمله و غارت آید

اینطرف زمزمۀ حصر و اسارت آید

آنطرف پیر و جوان قبلۀ مَردم شده ها

این طرف بوته به بوته است پُر از گمشده ها

آنطرف صدر نشینند امیران سپاه

این طرف خاک نشینند اسیران بِراه

آنطرف جایزه دارند سپاهی گمراه

این طرف پیکر عریانِ اباعبدالله

آنطرف لشگری از غیرت و مردی محروم

این طرف زیر سم اسب امامی مظلوم

وای از حال دل فاطمه ، با چه حالی

طِی کند ناله کنان هر طرفِ گودالی

زینب آمد که کند مادر خود را یاری

یا که مادر کند از دختر خود دلداری

تسلیت صاحب عزا ، یوسف زهرا ، مهدی

انتقام است فقط مَرهم غمها مهدی

۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۵ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

محرم نزدیک است...

   

    عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند

    بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند

    مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند

    فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند

    کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟

    در بنای تکیه ها از خورد وخواب افتاده اند

    این فراخوان محرم مرزها را هم شکست

    ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند

    روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری کند

    از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند

    مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید

    چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند

    میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد

    دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند

 

۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

قحطی یاور

 

عکس پست 4

    یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

    دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد

    آب حیوان تیره گون شد، خضر فرخ پی کجاست
    خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد

    کس نمی گوید که یاری داشت حقِ دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد

    لعلی از کانِ مروت، برنیامد سال هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کِی سر آمد، شهریاران را چه شد

    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
    کس به میدان در نمی آید، سواران را چه شد

    صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

   

ادامه مطلب...
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۱۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار