۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

أین الطالب بدم المقتول بکربلاء...

     یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام به نام کرّام می گوید:

     با خودم عهد کردم که هرگز در روز غذا نخورم تا حضرت قائم علیه السلام ظهور کند،

     خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و عرض کردم: یکی از شیعیان شما با خود عهد

     کرده که هرگز روزها غذا نخورد تا امام قائم علیه السلام ظهور کند

     امام صادق علیه السلام (از نیت من خبردار شد و) فرمود: ای کرام!

     حالا که چنین تصمیمی گرفته ای هر روز را روزه بگیر مگر عید فطر و قربان و...

     و بدان هنگامی که حسین علیه السلام به شهادت رسید، آسمانها

     و زمین و هر چه در آنها است و فرشتگان ناله کردند و گفتند: خداوندا به ما اجازه بده

     مخلوقات را هلاک و نابود کنیم و از نو مردم دیگرى بر زمین آوریم‏ زیرا اینها حرمتت را شکستند، و

     برگزیده تو را کشتند.

     خداوند به آنها وحی کرد: ای فرشتگان و ای آسمانها و زمین، آرام باشید.

     سپس خداوند، پرده ای از پرده ها را عقب زد، محمد(صلی الله علیه و آله)

     و دوازده وصی او در آنجا بودند، آنگاه به قائم علیه السلام اشاره کرد و سه بار

فرمود: ای فرشتگانم و ای آسمانها و زمینم، به وسیله او انتقام خون این حسین را می گیرم.


     غیبت نعمانی، باب چهارم، حدیث 26

۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۲ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
محمد حسین آذرینوار

شام عاشورا...

       

زیر نور کمی از ماه ، بدن ها پاره

    خیمه ها سوخته ،جمعی ز حرم آواره

    آنطرف تر تن هجده گل زهرا بی سر

    اینطرف مقنعه و چادر و چندین معجر

    آنطرف نعش امامی ته مقتل ، عریان

    اینطرف جسم امامیست به خیمه سوزان

    آنطرف ریخته هر سو بدن ثارالله

    اینطرف خرمن آتش به تن آل الله

    آنطرف تر همه کشته شده ها محترمند

    اینطرف جمله شهیدان خدا بی کفنند

    آنطرف خیمۀ کفار مرتب شده جمع

    اینطرف خیمه اطهار بسوزد چون شمع

    آنطرف بر سر هر نیزه سری بالا رفت

    اینطرف آهِ دل از هر جگری بالا رفت

آنطرف همهمۀ حمله و غارت آید

اینطرف زمزمۀ حصر و اسارت آید

آنطرف پیر و جوان قبلۀ مَردم شده ها

این طرف بوته به بوته است پُر از گمشده ها

آنطرف صدر نشینند امیران سپاه

این طرف خاک نشینند اسیران بِراه

آنطرف جایزه دارند سپاهی گمراه

این طرف پیکر عریانِ اباعبدالله

آنطرف لشگری از غیرت و مردی محروم

این طرف زیر سم اسب امامی مظلوم

وای از حال دل فاطمه ، با چه حالی

طِی کند ناله کنان هر طرفِ گودالی

زینب آمد که کند مادر خود را یاری

یا که مادر کند از دختر خود دلداری

تسلیت صاحب عزا ، یوسف زهرا ، مهدی

انتقام است فقط مَرهم غمها مهدی

۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۵ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

مسلم...

   

کشتن مسلم را به «بکربن حمران احمری‏» سپردند، کسی که در درگیریها از ناحیه سر و شانه با شمشیر مسلم‏ بن عقیل

    مجروح شده بود.
    مامور شد که مسلم را به بام «دارالاماره‏» ببرد و گردنش را بزند و پیکرش را بر زمین اندازد.

    مسلم را به بالای دارالاماره می ‏بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبیر می ‏گفت،

    خدا را تسبیح می ‏کرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهی درود می ‏فرستاد و می ‏گفت: خدایا!

    تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ‏ باز که

    دست از یاری ما کشیدند، حکم کن!

    جمعیتی فراوان، بیرون کاخ، در انتظار فرجام این برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند.

    با ضربت‏ شمشیر، سر از بدنش جدا کردند، و... پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به

    پایین انداختند و مردم نیز

    هلهله و سروصدای زیادی به پا کردند.

۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۱ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

زیارت عاشورا

زیارت عاشورا با صدای استاد فرهمند

زیارت عاشو را با صدای باسم کربلایی

۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۳ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

دعای باران

    مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

    طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

    به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

    از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

    یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

    پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

    بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

    تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

    خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات

    کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

    گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

    تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم   

    روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده

    تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم

۰۹ مهر ۹۵ ، ۲۰:۵۲ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

رخساره یار

    چهره و شمایل حضرت مهدی (عج) را راویان شیعی و سنی چنین نوشته اند:

    چهره اش گندم گون

    ابروانی هلالی و کشیده

    چشمانش سیاه و درشت و جذاب

    شانه اش پهن

    دندان هایش براق و گشاد

    بینی اش کشیده و زیبا

    پیشانی اش بلند و تابنده

    استخوان بندی اش استوار و صخره سان

    دستان و انگشت هایش درشت

    گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی که از بیداری شب عارض شده

    بر گونه راستش خالی مشکین

    عضلاتش پیچیده و محکم

    موی سرش بر لاله گوش ریخته

اندامش متناسب و زیبا

هیأتش خوش منظره و رباینده

رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگواره و شکوهمند غرق

چهره اش از شکوه رهبری سر شار

نگاهش دگر گون کننده

خروشش دریا سان و فریادش همه گیر

                                                     خورشید مغرب،ص32/چهارده اختر تابناک،ص 277

۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

عباس ادب

    عباس ، مشک را چون عزیز ترین کودک جهان در آغوش گرفته، بند قنداقه اش را به

    دور گردن انداخته، بادست چپ، سپر را حایل مشک کرده و دست راست شمشیر

    را در هوا می چرخاند و پیش می تازد.

    آنچه هر دم پیش روی عباس ، از لابه لای نخلها بیرون می جهد، دشمن نیست با

    است و نیزه و شمشیر ، علف های هرزی است که به داس عباس درو می شود.

    همه نخلستان و پشت همه درختان،پر است از آدم ونیزه و شمشیر و کلاه.

    آه بسوز ای دل؛ بسوز ای دل از آن زمانی که عمودآهنین ...

لب تشنه لب آب بنازم ادبت را...

گریان و خجالت زده بوسم دو لبت را...

۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

محرم نزدیک است...

   

    عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند

    بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند

    مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند

    فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند

    کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟

    در بنای تکیه ها از خورد وخواب افتاده اند

    این فراخوان محرم مرزها را هم شکست

    ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند

    روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری کند

    از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند

    مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید

    چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند

    میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد

    دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند

 

۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

مباهله

    گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است
    این بس مرا که سایه ی مهر تو برسر است
    دولت به کام و محنت گردون حرام باد
    تا ساغرت بگردش و تامی به ساغر است
    ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟
    امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟
    بهر دو نان خجالت دونان چه می کشی؟
    ای دل صبور باش که روزی مقدّر است
    خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول
    الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است
    فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست
    زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است
    نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس
    زیب اذان و زینت محراب و منبر است
    پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
    در حال سجده روی به درگاه حیدر است
    شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
    چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
در آیه ی مباهله این مهر و ماه را
جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است
وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال

ادامه مطلب...
۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

کمتر از آب خوردن

     برای فرج مولا صاحب الزمان(عج)نذری داشت.

    تصمیم گرفت هر جمعه به حرم مولا صاحب الزمان(عج) در قم مشرف شود.

    هر عصر جمعه ای مشکی به دست میگرفت و در مقابل در ورودی مسجد مقدس جمکران به زائران آن حضرت

    آّب میدادایشان را سیراب میکرد.

    عصر شب چهلم بود؛سیدی خوش سیما وارد شد،احساس کرد که تشنه است.

    به سمت او رفت و ظرفی پر از آب به او داد و به آن بزرگوار گفت:گوارای وجودتان،فقط دعای فرج مولا صاحب الزمان را     فراموش نکنید.

    سید خوش سیما نگاهی به آن مرد انداخت و گفت شیعیان ما منتظر ظهور ما نیستند،اگر بودند برای فرج ما دعا می     کردند.

    ایشان به اندازه ی آب خورن هم منتظر ظهور ما نیستند اگر بودند دعا میکردند.

    شما برای من مثل زندانیتان دعا کنید.

    مانند عزیزتان دعا کنید که مرض حال است و امیدی به آن نیست و فقط دعا میتواند شفایش دهد.

    بعد از سخنان آن حضرت مرد کمی به دور اطراف نگاه کرد اما اثری از ایشان نبود.

۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۴ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار