رخساره یار

    چهره و شمایل حضرت مهدی (عج) را راویان شیعی و سنی چنین نوشته اند:

    چهره اش گندم گون

    ابروانی هلالی و کشیده

    چشمانش سیاه و درشت و جذاب

    شانه اش پهن

    دندان هایش براق و گشاد

    بینی اش کشیده و زیبا

    پیشانی اش بلند و تابنده

    استخوان بندی اش استوار و صخره سان

    دستان و انگشت هایش درشت

    گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی که از بیداری شب عارض شده

    بر گونه راستش خالی مشکین

    عضلاتش پیچیده و محکم

    موی سرش بر لاله گوش ریخته

اندامش متناسب و زیبا

هیأتش خوش منظره و رباینده

رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگواره و شکوهمند غرق

چهره اش از شکوه رهبری سر شار

نگاهش دگر گون کننده

خروشش دریا سان و فریادش همه گیر

                                                     خورشید مغرب،ص32/چهارده اختر تابناک،ص 277

۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

عباس ادب

    عباس ، مشک را چون عزیز ترین کودک جهان در آغوش گرفته، بند قنداقه اش را به

    دور گردن انداخته، بادست چپ، سپر را حایل مشک کرده و دست راست شمشیر

    را در هوا می چرخاند و پیش می تازد.

    آنچه هر دم پیش روی عباس ، از لابه لای نخلها بیرون می جهد، دشمن نیست با

    است و نیزه و شمشیر ، علف های هرزی است که به داس عباس درو می شود.

    همه نخلستان و پشت همه درختان،پر است از آدم ونیزه و شمشیر و کلاه.

    آه بسوز ای دل؛ بسوز ای دل از آن زمانی که عمودآهنین ...

لب تشنه لب آب بنازم ادبت را...

گریان و خجالت زده بوسم دو لبت را...

۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

محرم نزدیک است...

   

    عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند

    بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند

    مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند

    فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند

    کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟

    در بنای تکیه ها از خورد وخواب افتاده اند

    این فراخوان محرم مرزها را هم شکست

    ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند

    روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری کند

    از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند

    مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید

    چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند

    میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد

    دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند

 

۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

مباهله

    گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است
    این بس مرا که سایه ی مهر تو برسر است
    دولت به کام و محنت گردون حرام باد
    تا ساغرت بگردش و تامی به ساغر است
    ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟
    امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟
    بهر دو نان خجالت دونان چه می کشی؟
    ای دل صبور باش که روزی مقدّر است
    خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول
    الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است
    فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست
    زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است
    نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس
    زیب اذان و زینت محراب و منبر است
    پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
    در حال سجده روی به درگاه حیدر است
    شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
    چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
در آیه ی مباهله این مهر و ماه را
جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است
وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال

ادامه مطلب...
۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

کمتر از آب خوردن

     برای فرج مولا صاحب الزمان(عج)نذری داشت.

    تصمیم گرفت هر جمعه به حرم مولا صاحب الزمان(عج) در قم مشرف شود.

    هر عصر جمعه ای مشکی به دست میگرفت و در مقابل در ورودی مسجد مقدس جمکران به زائران آن حضرت

    آّب میدادایشان را سیراب میکرد.

    عصر شب چهلم بود؛سیدی خوش سیما وارد شد،احساس کرد که تشنه است.

    به سمت او رفت و ظرفی پر از آب به او داد و به آن بزرگوار گفت:گوارای وجودتان،فقط دعای فرج مولا صاحب الزمان را     فراموش نکنید.

    سید خوش سیما نگاهی به آن مرد انداخت و گفت شیعیان ما منتظر ظهور ما نیستند،اگر بودند برای فرج ما دعا می     کردند.

    ایشان به اندازه ی آب خورن هم منتظر ظهور ما نیستند اگر بودند دعا میکردند.

    شما برای من مثل زندانیتان دعا کنید.

    مانند عزیزتان دعا کنید که مرض حال است و امیدی به آن نیست و فقط دعا میتواند شفایش دهد.

    بعد از سخنان آن حضرت مرد کمی به دور اطراف نگاه کرد اما اثری از ایشان نبود.

۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۴ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

 

    تقصیر ماست غیبت طولانی شما

    بغض گلو گرفته ی پنهانی شما


    بر شوره زار معصیتم گریه می کنی

    جانم فدای دیده ی بارانی شما

 

    پرونده ام برای شما دردسر شده
   
    وضع بدم،دلیل پریشانی شما

 

    ای وای من! که قلب شما را شکسته ام

    آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟!


 ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن

 « عفو و گذشت» سنت کنعانی شما


 

ادامه مطلب...
۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۹ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

در فوائد دعای فرج مولا صاحب الزمان(ع)

    فوائد دعا برای فرج مولا صاحب الزمان(عج) با نگاهی به کتاب مکیال المکارم(فهرست وار):

    1- زیاد شدن نعمت

    2- رنجش و وحشت شیطان

    3- نجات از فتنه های آخرالزمان و ایمنی از دام های شیطان

    4- حضرت صاحب الزمان در حق او دعا میکند

    5- رستگاری به شفاعت آن حضرت در قیامت

    6- رستگاری به شفاعت پیامبر اکرم و نایل شدن به شفاعت بزرگ

    7- وسیله به سوی خداوند متعال

    8- مستجاب شدن دعا

    9- ادای اجر رسالت پیامبر

    10- دفع بلا و وسعت روزی

    11- آمرزش گناهان

12- تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب

13- بازگشت به دنیا در زمان ظهور

14- برادری با پیامبر اکرم

ادامه مطلب...
۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

قحطی یاور

 

عکس پست 4

    یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

    دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد

    آب حیوان تیره گون شد، خضر فرخ پی کجاست
    خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد

    کس نمی گوید که یاری داشت حقِ دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد

    لعلی از کانِ مروت، برنیامد سال هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کِی سر آمد، شهریاران را چه شد

    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
    کس به میدان در نمی آید، سواران را چه شد

    صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

   

ادامه مطلب...
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۱۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

سکه ای از سوی یار

عکس پرنده

    این سکه همان سکه ای بود که آقای شیر زاد از دست حضرت ولی عصر (عج) گرفته بودند

    داستان را آقای مهدوی نیا این گونه از خود آقای شیر زاد نقل می کنند:

    من در سال 1321 هجری شمسی ازدواج کردم،چند سال از ازدواجم گذشته بود اما بچه دار نمی شدیم؛تصمیم گرفتم از پرورشگاه یک بچه بگیرم و بزرگ کنم!

    به این ترتیب یک فرزند وارد زندگی ما شد،همه خوشحال بودیم و احساس کمبود فرزند را فراموش کرده بودیم.اما متاسفانه این بچه چهار ساله که 

    شد توی حوض افتاد و فوت کرد.بعد از درگذشت آن طفل معصوم من حوصله هیچ کاری را نداشتم مرتب گریه می کردم دلم آرام نمی گرفت،حالم منقلب بود

    تا این که به دلم افتاد نذری کنم شاید جواب بگیرم!

    چند وقتی بود که مینی بوسی خریده بودم و برادرم رانندگی آن را قبول کرده بود.

    یک هفته مانده بود که یک سال تمام شود وقتی جلوی پل «آهنچی» ماشین پر شد و راه افتادیم،دیدم سید خوش سیمایی از لا بلای درخت ها بیرون آمد

    و دست تکان داد وقتی به ما رسیدند،فرمودند:جمکران میروید؟گفتم بله در را باز کردم و ایشان سوار شدند؛آن بزرگوار کنار سید ابوالقاسم روحانی نشستند.

   

ادامه مطلب...
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۴۷ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار

ستاره ای از دل خورشید و ماه

رحمة اللعالمین

      حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام نگاهی به

      امام حسن مجتبی علیه السلام انداختند و فرمودند:

      این پسرم سید است چنان چه رسول خدا صلی الله علیه واله

      او را سید نامیدند و بزودی خداوند از نسل اومردی به

      نام پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بی رون خواهد آورد که

      در  اخلاق مانند آن پیامبر خدا خواهد بود.

                                             بحارالانوار:ج51ص39حدیث19،باب صفاته و علامته و نسبه.

 

۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد حسین آذرینوار